سالی که گذشت
سالی که نکوست از بهارش پیداست و تو بهار امسال منی یک سال با خوب و بدش گذشت،یک سال به عمرم اضافه شد،یک سال با تجربه تر شدم . امسال سال خوبی بود میتونست سال بدی باشه ولی ساله خوبی بود . میتونست اونقد بد اشه که بابام پیشمون نباشه ،میتونست بد باشه و تو در وجودم نباشی . امسال در تاریخ 93/3/31 اخرین شب از شبهای خرداد بابای نازنین من دچار حمله قلبی و ایست قلبی شد ولی با نگاه مهربون خدا و تلاش دکترا بابام برگشت پیشمون،و چند مدت بعدش برای چک آپ گذاشتن باطری برای قلبشون دوباره دچار ایست قلبی شد ولی خدا همچنان به ما لبخند میزد خدا به ما اخم نکرد و بابام دوباره برگشت پیشمون و بی تکیه گاه نشدیم . قند عسلم تو عزیزی ،شیرینی،قسم...
نویسنده :
maman zahra
8:59